حسین بن علی بن ابیطالب(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است.
بنابر گزارشهای تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام(ص) هنگام تولد او از شهادتش خبر داد و نام «حسین» را برای او برگزید. رسول خدا، حَسَنَین (امام حسن و امام حسین) را بسیار دوست داشت و همه را به دوست داشتن آن دو سفارش میکرد. امام حسین(ع) از اصحاب کِساء و از حاضران در ماجرای مُباهله و یکی از اهل بیت پیامبر است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. روایتهای متعددی از حضرت محمد(ص) در فضیلت امام حسین نقل شده است؛ از جمله «حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند» و «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.»
از زندگی سومین امام شیعیان در مدت سه دهه پس از وفات پیامبر(ص)، گزارشهای اندکی وجود دارد. او در دوره خلافت امیرالمؤمنین(ع) در کنار پدر بود و در جنگهای آن دوره شرکت داشت. در زمان امامت امام حسن(ع) پیرو و پشتیبان او بود و اقدام او در صلح با معاویه را تأیید کرد. پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه زنده بود، به پیمان برادر وفادار ماند و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان کوفه که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، آنان را به صبر تا زمان مرگ معاویه فراخواند.
دوره امامت حسین بن علی(ع) با حکومت معاویه همزمان بود. بنابر گزارشهای تاریخی، امام حسین(ع) در مواردی به عملکرد معاویه سخت اعتراض کرده است، از جمله پس از کشته شدن حجر بن عَدی نامهای توبیخآمیز برای او نوشت و در ماجرای ولایتعهدی یزید نیز از پذیرش بیعت خودداری کرد و در سخنانی در حضور معاویه و دیگران، این اقدام معاویه را نکوهید و یزید را فردی نالایق خواند و خود را سزاوار خلافت دانست. خطبه امام حسین در منا را نیز موضعی سیاسی در برابر اُمویان به شمار آوردهاند. با این حال، نقل شده است که معاویه مانند خلفای سهگانه، در ظاهر به حسین بن علی(ع) احترام میگذاشت.
پس از مرگ معاویه، امام حسین(ع) بیعت با یزید را مشروع ندانست و با توجه به فرمان یزید برای کشتن او در صورت خودداری از بیعت، در ۲۸ رجب سال ۶۰ق از مدینه به مکه رفت. در مدت چهار ماه حضور در مکه، نامههای فراوانی از سوی مردم کوفه برای پذیرش زمامداری دریافت کرد و پس از آنکه فرستادهاش مسلم بن عقیل، همدلی کوفیان را تأیید کرد، در ۸ ذیالحجه، پیش از آنکه از پیمانشکنی بعدی کوفیان و کشته شدن مسلم باخبر شود، به سمت کوفه حرکت کرد.
وقتی ابن زیاد والی کوفه از حرکت حسین(ع) به سمت کوفه باخبر شد، لشکری به سوی او فرستاد و پس از آنکه سپاهیان حُرّ بن یزید راه را بر امام بستند، او مجبور شد مسیر خود را به سمت کربلا تغییر دهد. در روز عاشورا میان امام حسین و یارانش با لشکر کوفه به فرماندهی عمر بن سعد جنگی درگرفت که به شهادت امام و یارانش انجامید. پس از آن، زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که آن زمان بیمار بود، به اسارت درآمدند و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین و یارانش روز ۱۱ یا ۱۳ محرم، توسط بنیاسد در کربلا به خاک سپرده شد.
درباره حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. بر اساس یک دیدگاه او برای تشکیل حکومت قیام کرد، ولی برخی معتقدند این حرکت برای حفظ جان بود. شهادت حسین بن علی(ع) تأثیر عمیقی بر مسلمانان و شیعیان در طول تاریخ داشته و الهامبخش مبارزات و قیامهای متعددی بوده است. شیعیان به پیروی از امامان شیعه اهتمام ویژهای به گریه و سوگواری بر حسین بن علی، به ویژه در ماه محرم و صفر دارند. زیارت امام حسین نیز در روایات معصومین مورد تأکید قرار گرفته و حرم او زیارتگاه شیعیان است.
حسین بن علی(ع) افزون بر جایگاهی که در میان شیعیان به عنوان سومین امام و سرور شهیدان دارد، نزد اهل سنت نیز به سبب فضایلی که از زبان پیامبر(ص) درباره او نقل شده است و همچنین ایستادگی او در برابر یزید، گرامی داشته میشود.
مجموعه سخنان و آثار او در قالب حدیث، دعا، نامه، شعر و خطبه در کتاب موسوعة کلمات الامام الحسین و کتاب مسند الامام الشهید گردآوری شده و درباره شخصیت و زندگی وی نیز، آثار فراوانی در قالب دانشنامه، زندگینامه، مَقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده است.[نهفتن]گاهشمار زندگی امام حسین(ع)۳ یا ۵ شعبان۴ق.تولد[۱]۷ق.نزول آیه تطهیر در مورد اصحاب کساء[۲]۲۴ ذیالحجه ۹ق.حضور در مباهله[۳]ربیعالاول ۱۱ق.رفتن به درِ خانه انصار و اهل بدر به همراه پدر، مادر و برادرش، برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی(ع).[۴]ذیالحجه ۳۵ قخواندن خطبه برای مردم پس از بیعت آنان با امام علی[۵]جمادیالآخر ۳۶ق.حضور در جنگ جمل[۶]صفر ۳۷قحضور در جنگ صفین[۷]صفر ۳۸قحضور در جنگ نهروان[۸]۴۱ق.بازگشت از کوفه به مدینه[۹]۲۸ صفر ۵۰ق.شهادت امام حسن(ع)[۱۰] و آغاز امامت امام حسین(ع)۵۱ یا ۵۲ یا ۵۳ق.[۱۱]نوشتن نامه اعتراضآمیز به معاویه برای کشتن حجر بن عدی و یارانش۵۸ق.ایراد خطبه در منا[۱۲]۲۶ رجب ۶۰ق.احضار به دارالاماره برای بیعت با یزید[۱۳]۲۸ رجب ۶۰ق.خروج از مدینه به سمت مکه [۱۴]۳ شعبان ۶۰ق.ورود به مکه[۱۵]۱۰ تا ۱۴ رمضان ۶۰ق.دریافت نامههایی از سوی کوفیان[۱۶]۱۵ رمضان ۶۰ق.اعزام مسلم به عنوان نماینده خود به کوفه[۱۷]۸ ذیحجه ۶۰ق.خروج از مکه به سمت کوفه.[۱۸]۲ محرم ۶۱ق.ورود به کربلا.[۱۹]۹ محرم ۶۱ق.اعلام جنگ عمر سعد و مهلت خواستن امام[۲۰]۱۰ محرم ۶۱ق.واقعه عاشورا و شهادت امام حسین و یارانش[۲۱]
محتویات
[نهفتن] ۱جایگاه۱.۱در منابع حدیثی و تاریخی۱.۲در فرهنگ شیعه۱.۳در نگاه اهل سنت۲نام، نسب، کنیه، القاب۳زندگی نامه۳.۱دوران خلفای سهگانه۳.۲دوران حکومت امام علی(ع)۳.۳دوران امام حسن(ع)۳.۴همسران و فرزندان۴دوران امامت۴.۱دلائل امامت۴.۲پایبندی به صلح امام حسن۴.۳موضعگیری دربرابر اقدامات معاویه۴.۴واکنش به خلافت یزید۵واقعه کربلا۵.۱دیدگاهها و پیامدها۶ویژگیها و فضایل۷سوگواری و زیارت۷.۱اربعین حسینی۸حرم و حائر حسینی۹میراث معنوی امام حسین۱۰کتابشناسی۱۱جستارهای وابسته۱۲پانویس۱۳منابع۱۴پیوند به بیرونجایگاه
حسین بن علی(ع) سومین[یادداشت ۱] امام شیعیان، فرزند نخستین امام شیعیان و نوه پیامبر اسلام(ص) است.[۲۲] در منابع اسلامی روایات فراوانی درباره فضائل او وجود دارد و شیعیان برای او جایگاه ویژهای قائل هستند. حسین بن علی در نزد اهل سنت نیز از احترام برخوردار است.در منابع حدیثی و تاریخی
بنابر روایات شیعه و سنی، حسین بن علی(ع) یکی از اصحاب کساء است[۲۳] و در ماجرای مباهله نیز حضور داشت[۲۴] و به همراه برادرش، مصداق کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله هستند.[۲۵] او همچنین یکی از اهل بیت است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۲۶]
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که از نظر سن بزرگتر از وی بودند، شریفترین فرد از بنی هاشم به شمار میرفت. بنا بر نقل یعقوبی، معاویه پس از شهادت حسن بن علی به ابن عباس گفت: از این پس تو سرور قوم خود هستی. ابن عباس در پاسخ گفت: تا زمانی که حسین هست، نه.[۲۷] همچنین گزارشهایی از مشورت بنیهاشم با حسین بن علی و ترجیح نظر او بر دیگران وجود دارد.[۲۸] نقل شده است عمرو بن عاص نیز او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۲۹]در فرهنگ شیعه
شهادت حسین بن علی در واقعه عاشورای سال ۶۱ق. سبب شد شخصیت وی برای شیعیان و حتی غیر شیعیان، بیشتر در بعد حقطلبی، شجاعت و شهادت نمایان گردد و دیگر صفات و ویژگیهایی که در روایات برای او ذکر شده، تا اندازهای تحت الشعاع قرار گیرد.[۳۰] این واقعه دست کم از آن جهت که نخستین بیحرمتی و تعرض آشکار به خاندان پیامبر(ص) بود، تاثیر عمیقی بر تاریخ و فرهنگ شیعه گذاشت[۳۱] و به نماد ظلمستیزی، پیروزی خون بر شمشیر، امر به معروف و نهی از منکر، ایثار و فداکاری تبدیل شد.[۳۲]
تاثیرگذاری شهادت امام حسین تا بدانجا بود که عدهای معتقد شدهاند شکلگیری مذهب تشیع و جدا شدن شیعیان از اهل سنت، پس از شهادت وی رخ داده است.[۳۳] در طول تاریخ اسلام قیامهایی با الگو گرفتن از قیام امام حسین(ع) شکل گرفته که با شعار یا لثارات الحسین بوده است.[۳۴]
دو ماه محرم و صفر در فرهنگ شیعه جایگاه ویژهای دارند و بخصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی مجموعه آیینهای گوناگونی در پاسداشت این مناسبت بر پا میشود.[۳۵] شیعیان به هنگام نوشیدن آب، از تشنگی امام حسین یاد میکنند و بر او سلام میدهند.[۳۶]در نگاه اهل سنت
منابع روایی معتبر اهل سنت احادیث فراوانی درباره جایگاه و فضایل حسین بن علی(ع) نقل کردهاند.[۳۷][۳۸] گذشته از روایات فضائل، مقام امام حسین(ع) در اعتقاد مسلمانان تا حد زیادی برخاسته از آن است که وی در راه خدا از جان و مال و نزدیکان خود گذشت.[۳۹]
با این حال، در میان اهل سنت دو دیدگاه درباره قیام امام حسین(ع) وجود دارد: دستهای آن را نکوهش کرده و بسیاری نیز آن را ستودهاند. از جمله مخالفان، ابوبکر ابن عربی است که در صدد نکوهش اقدام حسین(ع) برآمده و گفته است مردم به سبب شنیدن احادیثی از پیامبر (درباره جنگ با کسانی که بخواهند امت را متفرق کنند)، با حسین جنگیدند.[۴۰] ابن تیمیه نیز معتقد است اقدام حسین بن علی(ع) نه تنها موجب اصلاح اوضاع نشد، که به شر و فتنه انجامید.[۴۱]اقبال لاهوری:تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او، چمن ایجاد کردمدعایش سلطنت بودی اگر خود نکردی با چنین سامان سفررمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعلهها افروختیم[۴۲]
ابن خلدون به سخن ابن عربی واکنش نشان داده و با تاکید بر شرط بودن وجودِ امام عادل برای جنگ با ستمکاران، حسین(ع) را عادلترین فرد در زمان خود برای این جنگ برشمرده است.[۴۳] او در جای دیگر گفته است: وقتی فسق یزید بر همگان آشکار شد، حسین بر خود واجب دید که بر او خروج کند، چون خود را دارای اهلیت و قدرت برای این کار میدانست[۴۴] آلوسی از عالمان سنی نیز در کتاب روح المعانی زبان به نفرین ابن عربی گشوده و این سخن او را دروغ و تهمتی بزرگ شمرده است.[۴۵]
عباس محمود عقاد نویسنده کتاب «ابوالشهداء، الحسین بن علی» نوشته است: اوضاع در زمان یزید به حدی رسیده بود که جز شهادت آن را علاج نمیکرد.[۴۶] وی معتقد است چنین قیامی تنها از سوی انسانهای نادری رقم میخورد که برای این کار ساخته شدهاند و نمیتوان حرکت آنان را با دیگران مقایسه کرد چرا که اینان، گونهای دیگر میفهمند و چیزی دیگر میطلبندد.[۴۷] طه حسین نویسنده معاصر اهل سنت معتقد است بیعت نکردن حسین از سر عناد و لجبازی نبود. او میدانست که اگر با یزید بیعت کند، به وجدانش خیانت کرده و با دینش مخالفت ورزیده است چرا که از نظر او، بیعت با یزید گناه بود.[۴۸] عمر فروخ با تاکید بر اینکه سکوت در برابر ظلم به هیچ وجه جایز نیست، معتقد است ما مسلمانان امروزه نیاز داریم که «حسینی» در میان ما قیام کند و ما را به راه درست در دفاع از حق رهنمون سازد.[۴۹]نام، نسب، کنیه، القاب
در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) نام «حسین» را بر او نهاد.[۵۰] بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام گرفت.[۵۱] دو نام حسن و حسین، که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت،[۵۲] معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵۳] نام پسران هارون است.[۵۴] گزارشهای دیگری نیز درباره نامگذاری او ذکر شده است از جمله اینکه ابتدا امام علی(ع) او را حرب یا جعفر نامید ولی پیامبر(ص) نام حسین را برای او برگزید.[۵۵] برخی این گونه گزارشها را ساختگی خوانده و دلایلی در رد آن برشمردهاند.[۵۶]
امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنیهاشم و از قبیله قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران و حضرت زینب(س) از خواهران او هستند.[۵۷]
کنیه او «ابوعبدالله» است.[۵۸] ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیههای او است.[۵۹]
حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارد که برخی از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت). برخی دیگر از القاب او عبارتاند از: زکیّ، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه.[۶۰] ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهمترین آنها دانسته است.[۶۱] در بعضی احادیث حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.[۶۲] ثارالله و قتیل العبرات از دیگر القابی است که در برخی زیارتنامهها برای او ذکر شده است.[۶۳]
در روایتی از پیامبر(ص) که بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت نقل کردهاند آمده است: «حسین سِبطٌ مِن الاَسباط» (حسین یکی از اسباط است.)[۶۴] سبط در این روایت و همچنین در برخی آیات قرآن را به معنای امام و نقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۶۵][نمایش]
امام حسین (ع)
زندگی نامه
حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد. برخی تولد او را در سال سوم قمری[۶۶] دانستهاند؛ اما قول مشهور سال چهارم قمری است.[۶۷] درباره روز ولادت او اختلاف است. بنابر قول مشهور ولادت او ۳ شعبان بوده[۶۸] ولی شیخ مفید در کتاب ارشاد تولد او را ۵ شعبان دانسته است.[۶۹]رسول خدا فرمود:
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهأَحَبَّ الله مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا
حسین از من است و من از حسین هستم. خدا هر که حسین را دوست بدارد، دوست دارد.
انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۲الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۳۸۵
در گزارشهای شیعه و اهل سنت آمده است پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد.[۷۰] بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.[۷۱] نقل شده است امّ فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعهای از بدن پیامبر در دامن او (ام فضل) گذاشته شد. پیامبر در تعبیر خوابش گفت فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود. وقتی حسین(ع) متولد شد امفضل دایگیاش را بر عهده گرفت.[۷۲] برخی منابع مادر عبدالله بن یقطر را نیز دایه امام حسین(ع) دانستهاند، ولی گفتهاند حسین(ع) از هیچیک از آن دو شیر نخورد.[۷۳]
در منابع اهل سنت آمده است رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین را بیش از بقیه دوست داشت[۷۴] و این علاقه چنان بود که گاه با ورودشان به مسجد، خطبهاش را ناتمام میگذاشت، از منبر پایین میآمد و آنان را در آغوش میکشید.[۷۵] از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری باز داشته است.[۷۶]
حسین(ع) در کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت[۷۷] و در هنگام رحلت پیامبر(ص)، هفت ساله بود؛ از این رو او را در زمره واپسین طبقهٔ صحابه برشمردهاند.[۷۸]دوران خلفای سهگانه
۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد. از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد.[۷۹]
بنابر برخی گزارشها، در دوره خلافت ابوبکر، حسین بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش امام حسن(ع) شبانه برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی(ع)، به درِ خانه انصار میرفتند.[۸۰]
نقل شده است در اوایل خلافت عمر روزی حسین(ع)، که حدود ۹ سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدرت بنشین! عمر گفت: پدرم منبری نداشت.[۸۱] گزارشهایی از احترام ویژه خلیفه دوم به امام حسین رسیده است.[۸۲]
وقتی عثمان در دوره خلافتش ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد، امام حسین(ع) همراه پدر، برادرش امام حسن(ع) و چند تن دیگر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۸۳]
برخی منابع اهل سنت به حضور حسنین در نبرد افریقیه در سال ۲۶ق[۸۴] و نبرد طبرستان در سال ۲۹ یا ۳۰ق[۸۵] اشارهای کردهاند. چنین گزارشی در هیچ یک از منابع شیعه نیامده است. بسیاری از منابع تاریخی گفتهاند نبردهای مذکور بدون درگیری به مصالحه انجامیده است.[۸۶] گزارش حضور حسنین در این جنگها، موافقان و مخالفانی داشته است. برخی همچون جعفر مرتضی عاملی با توجه به اشکالات سندی این گزارشها و نیز مخالفت امامان با شیوه فتوحات، آنها را ساختگی دانسته و اجازه ندادن امام علی(ع) به حسنین برای ورود به میدان جنگ در صفین را تاییدی بر آن شمردهاند.[۸۷] برخی نیز حضور حسنین در این فتوحات را در راستای مصالح امت اسلامی و با هدف ارائه اطلاعات دقیقتر به امام علی از اوضاع جامعه و همچنین آشنا کردن مردم با اهل بیت دانستهاند.[۸۸]
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، در اواخر حکومت عثمان که گروهی سر به شورش برداشتند و به قصد کشتن عثمان به سمت خانه او هجوم بردند، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از خانه عثمان پرداختند.[۸۹] این گزارش موافقان و مخالفانی داشته است.[۹۰] سید جعفر مرتضی با توجه به قرائن تاریخی مانند مخالفت جدی حضرت علی(ع) با عملکرد عثمان و وجود اخبار معارض با این خبر مانند رد پیشنهاد کمک امام حسن(ع) از سوی عثمان، این امر را بعید و غیر قابل قبول دانسته است. او با استدلال به فرموده امام علی(ع) مبنی بر خوشحال نشدن و ناراحت نشدن از قتل عثمان و همچنین سیره ایشان در برخورد با ظالمان و یاری مظلومان، به نقل از باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الإمام الحسن(ع) میگوید: این جریان بر فرض وقوع، به خاطر دفع تهمت از حسنین(ع) نسبت به شراکت در خون عثمان بوده است.[۹۱] سید مرتضی نیز پس از تردید در فرستادن حسنین(ع) توسط امیرالمؤمنین(ع)، علت آن را جلوگیری از قتل عمدی او و رساندن آب و غذا به خانواده او میداند نه جلوگیری از برکناری او از خلافت، چرا که او به جهت کارهای ناروایش مستحق خلع از خلافت بود.[۹۲]
حدیث نبوی نوشته شده در حرم امام حسین(ع)
همچنین ببینید: ماجرای قتل عثمان
دوران حکومت امام علی(ع)
بر اساس گزارشهای اندک مربوط به این دوره، امام حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع)،خطبهای خوانده است.[۹۳] در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته[۹۴] و در جنگ صِفّین، خطبهای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده[۹۵] و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است.[۹۶] گفتهاند در صفین، امام حسین(ع) در ماجرای پسگرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: این نخستین پیروزی بود که به برکت حسین به دست آمد.[۹۷] بر اساس گزارشهای مربوط به جنگ صفین، امام علی(ع) از جنگیدن حسنین(ع) جلوگیری میکرد و علت آن را حفظ نسل پیامبر(ص) میشمرد.[۹۸] به نقل برخی منابع، او در جنگ نهروان نیز حضور داشت.[۹۹]
بسیاری از منابع گفتهاند امام حسین(ع) در زمان شهادت امام علی(ع) کنار ایشان بود[۱۰۰] و در مراسم تجهیز و خاکسپاری حضور داشت.[۱۰۱] اما بنا بر گزارشی که در کتاب الکافی و «انساب الاشراف» آمده است، امام حسین(ع) هنگام ضربت خوردن پدر، برای انجامدادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن به سر میبرد و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد و به کوفه بازگشت.[۱۰۲]دوران امام حسن(ع)
گزارشهای تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد. نقل شده است اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او بخاطر رعایت احترام سخن نمیگفت.[۱۰۳] پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) آمدند تا با او بیعت کنند. وی گفت: به خدا پناه میبرم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.[۱۰۴] در ماجرای صلح با معاویه، او در برابر شیعیان معترض، حامی برادر بود و اقدام او را تایید کرد[۱۰۵] و نقل شده است که گفت: او (امام حسن(ع)) امام من است.[۱۰۶]
بر پایه برخی گزارشها، پس از برقراری صلح، امام حسین(ع) نیز همچون امام حسن(ع)، با معاویه بیعت کرد[۱۰۷] و حتی پس از شهادت امام حسن(ع) نیز بر عهد خود باقی ماند.[۱۰۸] در مقابل، گزارشهایی حاکی از بیعت نکردن حسین(ع)است.[۱۰۹] به نقل برخی منابع او از صلح ناخرسند بوده و امام حسن(ع) را سوگند داده که دروغ معاویه را نپذیرد.[۱۱۰] برخی محققان این گزارشها را با دیگر گزارشها و قرائن تاریخی ناسازگار دانستهاند.[۱۱۱] از جمله اینکه حسین(ع) در پاسخ به دستهای از معترضان به صلح، که او را به گردآوری شیعیانش برای حمله به معاویه فراخواندند، گفت: ما پیمان بستهایم و هرگز پیمان خود را نمیشکنیم.[۱۱۲] در گزارش دیگری آمده است که به معترضان گفت: تا زمانی که معاویه زنده است منتظر بمانید؛ هرگاه او مُرد، تصمیم میگیریم.[۱۱۳] حتی وقتی شیعیان بعد از شهادت امام حسن (ع) ایشان را به قیام دعوت کردند در پاسخ ضمن دفاع از عملکرد امام مجتبی (ع) در صلح با معاویه، انجام این کار را تا زمانی که معاویه زنده باشد منتفی دانست.[۱۱۴] امام حسین(ع) در سال ۴۱ قمری (پس از صلح با معاویه)، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت.[۱۱۵]همسران و فرزندان
در مورد تعداد فرزندان امام حسین(ع) اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از منابع برای امام، چهار پسر و دو دختر[۱۱۶] و برخی دیگر، شش پسر و سه دختر نوشتهاند.[۱۱۷]همسرنسبفرزندانتوضیحاتشهربانودختر یزدگرد پادشاه ساسانیامام سجاد(ع) امام چهارم شیعیانمحققان معاصر در نسب شهربانو تردید دارند.[۱۱۸] در برخی از منابع از او با نام سِنْدیه، غزاله و شاه زنان یاد شده است.ربابدختر امرؤ القیس بن عدیسُکَینه و عبدالله. [۱۱۹]رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت.[۱۲۰] بیشتر منابع عبدالله را به هنگام شهادت شیرخوار دانستهاند.[۱۲۱] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر میشناسند.لیلیٰدختر ابیمُرَّة بن عروة بن مسعود ثَقَفی[۱۲۲]علی اکبر(ع)[۱۲۳]علی اکبر در واقعه عاشورا به شهادت رسید.[۱۲۴]ام اسحقدختر طلحه بن عبیداللهفاطمه دختر بزرگ امام حسین(ع)[۱۲۵]ام اسحاق همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت امام حسن با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۱۲۶]سُلافه یا ملومه[۱۲۷]از قبیله قُضاعهجعفر[۱۲۸]جعفر در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند.[۱۲۹]
در کتاب لباب الانساب[۱۳۰] از منابع قرن ششم، از دختری به نام رقیه و در کتاب کامل بهایی از منابع قرن هفتم از دختری چهار ساله برای امام حسین سخن به میان آمده که در شام از دنیا رفته است.[۱۳۱] در منابع متاخر، نام رقیه بازتاب گستردهای یافته است. همچنین در برخی منابع نامهای علیاصغر فرزند شهربانو، محمد فرزند رباب و زینب (بدون ذکر نام مادر) نیز به عنوان فرزندان امام حسین آمده است.[۱۳۲] ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده است.[۱۳۳]دوران امامت
شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ق[۱۳۴] پس از صلح با امام حسن حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایهگذاری کرد. منابع اهل سنت او را فردی زیرک و بردبار خواندهاند.[۱۳۵] او به ظواهر دینی پایبند بود و حتی برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی بهره میبرد و با وجود آنکه با زور و با بهرهگیری از حیلههای سیاسی قدرت را به چنگ آورد،[۱۳۶] حکومت خود را از سوی خدا و قضای الهی میدانست.[۱۳۷] او خود را برای اهل شام، همردیف پیامبران، از بندگان صالح خدا و از مدافعان دين و احكام آن معرفی میکرد.[۱۳۸] در منابع تاریخی آمده است، معاویه خلافت را به سلطنت تبدیل کرد[۱۳۹] و آشکارا میگفت به دینداری مردم کاری ندارد.[۱۴۰]
یکی از مسائل دوره حکومت معاویه، وجود اعتقادات شیعی در میان بخشی از مردم، بویژه عراق بود. شیعیان، دشمنان معاویه بودند، همچنان که خوارج نیز دشمن او بودند، ولی خوارج پایگاه مردمی چندانی نداشتند، بر خلاف شیعیان که در اثر نفوذ امام علی(ع) و اهل بیت، پشتوانهای قوی داشتند. از این رو معاویه و کارگزارانش، چه با روش سازشکارانه و چه با سختگیریهای شدید، با جریان شیعه برخورد میکردند. یکی از مهمترین روشهای معاویه، ایجاد بیزاری از امام علی(ع) در میان مردم بود تا جایی که لعن و سبّ علی(ع) در دوره معاویه و سپس امویان، به صورت سنتی متداول ادامه یافت.[۱۴۱] معاویه پس از استحکام پایههای قدرتش، سیاست سرکوب و فشار بر شیعیان را در پیش گرفت و به کارگزارانش نوشت نام دوستداران علی(ع) را از دیوان، حذف و دریافتی آنها از بیتالمال را قطع کنند و شهادتشان را نپذیرند.[۱۴۲] او همچنین کسانی که فضایل امام علی(ع) را نقل کنند، تهدید کرد، تا جایی که محدثان از علی(ع) با عنوان «مردی از قریش» و «یکی از اصحاب رسول خدا» و «ابوزینب» یاد میکردند.[۱۴۳]دلائل امامت
امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش در سال ۵۰ق به امامت رسید و تا روزهای آغازین سال ۶۱ق. رهبری شیعیان را بر عهده داشت.[۱۴۴] علمای شیعه علاوه بر دلایل عامی که برای اثبات امامت امامان شیعه ارائه کردهاند،[۱۴۵] به دلایل خاصِ امامت هر امام نیز استدلال کردهاند؛ شیخ مفید در کتاب ارشاد به برخی احادیثِ امامت حسین بن علی(ع) اشاره کرده است، از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمود: «اِبنای هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند.) »[۱۴۶] همچنین امام علی(ع) در هنگام شهادت بر امامت حسین(ع) پس از امام حسن(ع) تاکید کرد[۱۴۷] و امام حسن نیز در هنگام شهادت، در وصیت به محمد بن حنفیه، حسین بن علی(ع) را امام پس از خود معرفی کرد.[۱۴۸] شیخ مفید با استدلال به این احادیث، امامت امام حسین را ثابت و قطعی دانسته است. به گفته شیخ مفید، امام حسین به دلیل رعایت تقیه و عهدی که در ماجرای صلح امام حسن کرده بود، تا زمان مرگ معاویه، مردم را به سوی خود دعوت نکرد؛ ولی پس از مرگ معاویه، امر خود را آشکار کرد و جایگاه خود را برای کسانی که آگاه نبودند، روشن ساخت.[۱۴۹]
در منابع آمده است حسین(ع) پیش از خروج از مدینه در سال ۶۰ق، بخشی از وصیتها و ودایع امامت را به ام سلمه همسر پیامبر(ص)[۱۵۰] و بخشی دیگر را پیش از شهادت خود در محرم سال ۶۱ق.، به دختر بزرگش فاطمه[۱۵۱] داد تا آنها را به امام سجاد(ع) بسپارند.پایبندی به صلح امام حسن
امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند[۱۵۲] و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، نوشت:
اكنون عقیده من چنین نیست. تا هنگامى كه معاویه زنده است اقدامی نکنید و در خانههاتان پنهان شوید و از كارى كه به شما بدگمان شوند بپرهیزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان مینویسم.[۱۵۳]موضعگیری دربرابر اقدامات معاویه
هرچند امام حسین در دوره حکومت معاویه، عملی بر ضد او انجام نداد، ولی به گفته رسول جعفریان، تاریخپژوه معاصر، روابط امام و معاویه و گفتگوهایى كه بین آن دو صورت گرفت، نشان از آن دارد که امام حسین(ع) از نظر سیاسى، مشروعیت قطعى معاویه را نپذیرفت و در برابر آن تسلیم نشد.[۱۵۴] نامههای متعددی که بین حسین بن علی(ع) و معاویه رد و بدل شد، از آن جمله است.
در عین حال از گزارشهای تاریخی برمیآید که معاویه مانند خلفای سه گانه در ظاهر به امام احترام میکرد و او را بزرگ میشمرد[۱۵۵] و به کارگزارانش دستور داده بود که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بیاحترامی به وی بپرهیزند.[۱۵۶]
پاسخ امام حسین به معاویه در دعوت به بیعت با یزید
یزید فکر و عقیده خود را نشان داده است؛ تو نیز برای او همان را بخواه که خودش خواسته: به جان هم انداختن سگها و پرواز دادن کبوترها و معاشرت با کنیزکان نوازنده و دیگر انواع سرگرمیها... [ای معاویه] از این کار دست بردار؛ تو را چه سود كه خدا را با بار گناهى دیدار كنى، بیش از بار گناهی که اكنون از این مردم به گردن داری؟!
ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۹.
معاویه هنگام وصیت به فرزندش یزید نیز بر جایگاه حسین(ع) تاکید کرد و او را محبوبترین فرد نزد مردم دانست[۱۵۷] و سفارش کرد در صورت غلبه بر حسین، از او درگذرد چرا که او حقی بزرگ دارد.[۱۵۸]
اعتراض به کشتن یاران امام علی
اقدام معاویه در کشتن افرادی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و عبدالله بن یحیی حضرمی از مواردی بود که اعتراض شدید امام حسین(ع) را در پی داشت.[۱۵۹] او بنابر گزارش منابع متعدد، نامهای به معاویه نوشت و کشتن یاران امام علی را محکوم کرد و ضمن برشمردن برخی از کارهای ناشایست معاویه، او را نکوهید و گفت: من براى خود و دین خود چیزى بالاتر از جهاد با تو نمیدانم. در ادامه این نامه آمده است: من فتنهای بزرگتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم[۱۶۰]
همچنین نقل شده است وقتی معاویه در سفر حج[۱۶۱] با امام رو در رو شد به او گفت: آیا شنیدى ما چه بر سر حُجر و اصحاب او و شیعیان پدرت آوردیم؟ امام فرمود: چه كردید؟ معاویه گفت: آنها را كشتیم، كفن كردیم، بر آنها نماز خواندیم و دفن كردیم. امام فرمود: اما اگر ما یاران تو را بكشیم، نه آنها را كفن میكنیم، نه بر آنها نماز میخوانیم و نه دفنشان میكنیم.[۱۶۲]
اعتراض به ولایتعهدی یزید
در سال ۵۶ق معاویه، برخلاف مفاد صلحنامه (درباره اینکه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند)، مردم را به بیعت با یزید به عنوان جانشین خود فراخواند.[۱۶۳] برخی از شخصیتها از جمله امام حسین از بیعت خودداری کردند. معاویه به مدینه رفت تا نظر بزرگان این شهر را برای ولایتعهدی یزید جلب کند.[۱۶۴] امام حسین در مجلسی که معاویه و ابن عباس و برخی از درباریان و خاندان اموی حضور داشتند، معاویه را نکوهش کرد و با اشاره به خلق و خوی یزید، معاویه را از تلاش برای جانشینی او برحذر داشت و ضمن تاکید بر جایگاه و حق خود، به ابطال استدلالهای معاویه برای جلب بیعت با یزید پرداخت.[۱۶۵]
فرازی از خطبه حسین(ع) در منا
اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا، هزینهها و سختیها را تحمل میکردید، امور خداوند به دست شما میافتاد... ولی شما ستمگران را بر جایگاه خود مسلط و امور خدا را به آنان تسلیم کردید.. ترس شما از مرگ و خوشایندتان از دنیا، ستمگران را بر این کار قادر ساخت.
تحف العقول، ص۱۶۸.
همچنین در مجلس دیگری که عموم مردم در آن حضور داشتند، امام حسین در واکنش به سخنان معاویه درباره شایستگی یزید، خودش را به لحاظ فردی و خانوادگی برای خلافت سزاوارتر دانست و یزید را شرابخوار و اهل هوا و هوس معرفی کرد.[۱۶۶]
خطبه امام در منا
نوشتار اصلی: خطبه امام حسین در منا
امام حسین در سال ۵۸ قمری، دو سال قبل از مرگ معاویه خطبهای اعتراضآمیز در منا خواند.[۱۶۷] در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود.[۱۶۸] امام در این خطبه ضمن برشمردن فضائل امیرمؤمنان و اهل بیت و دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تأکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی، وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و نیز زیانهای سکوت عالمان در مقابل زورگویان را گوشزد کرد.واکنش به خلافت یزید
پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید.[۱۶۹] او تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد.[۱۷۰] ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد[۱۷۱] و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۱۷۲]
او در مکه با استقبال مردم مکه و عمرهگزاران روبرو شد[۱۷۳] و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذیالحجه) در این شهر اقامت گزید.[۱۷۴] در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامههایی برای او نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند.[۱۷۵] امام، برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و درستی دعوتشان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند. مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه دعوت کرد[۱۷۶] و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه[۱۷۷] از مکه به سمت کوفه حرکت کرد.
از برخی گزارشها برمیآید که امام حسین از وجود توطئهای برای کشتن او در مکه باخبر شده بود و از این رو برای آنکه حرمت مکه حفظ شود، از این شهر خارج شد و به سمت عراق رفت..[۱۷۸]واقعه کربلا
نوشتار اصلی: واقعه کربلا
واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهمترین بخش از زندگینامه او به شمار میآید. بر پایه برخی گزارشها، امام حسین(ع)پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است.[یادداشت ۲] این واقعه در پی خودداری او از بیعت با یزید رخ داد. حسین(ع) که به دعوت کوفیان، همراه خانواده و یارانش به سوی این شهر حرکت کرده بود، در منطقهای به نام ذو حسم با سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی رو به رو گردید و مجبور شد مسیر حرکت خود را تغییر دهد.[۱۷۹]
امام حسین(ع)
و علی الإسلام السلام اذ قد بُلیت الاُمّة براعٍ مثل یزید
(ترجمه: اگر امت به حاکمی چون یزید گرفتار آید، فاتحهٔ اسلام خوانده است!)
ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۷.
به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم به کربلا رسیدند[۱۸۰] و فردای آن روز سپاهی چهار هزار نفری از مردم کوفه به فرماندهی عمر بن سعد وارد کربلا شد.[۱۸۱] بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکره بین حسین بن علی و عمر سعد، انجام شد[۱۸۲] ولی ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد.[۱۸۳]
عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت.[۱۸۴] شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تاکید کردند.[۱۸۵]
صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند.[۱۸۶] در طی جنگ حر بن یزید، از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.[۱۸۷] پس از کشته شدن یاران، خویشان امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود[۱۸۸] و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذیالجوشن[۱۸۹] و به نقلی سنان بن انس[۱۹۰] سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.[۱۹۱]
عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوانهای او را درهمشکستند.[۱۹۲] زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند.[۱۹۳] پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر[۱۹۴] از یارانش، روز ۱۱[۱۹۵] یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محل شهادت به خاک سپرده شد.[۱۹۶]دیدگاهها و پیامدها
نوشتار اصلی: قیام امام حسین
درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود. (دیدگاه شیخ علیپناه اشتهاردی)[۱۹۷] برخی نیز معتقدند او برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۱۹۸] و از معاصرین صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید این دیدگاه را دارند.[۱۹۹] به گفته صحتی سردرودی افرادی مانند شیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی مخالف این دیدگاهاند.[۲۰۰]
قیام امام حسین(ع) بیداری گروههای بسیاری را در پی داشت و بلافاصله پس از شهادت او حرکتهای انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۲۰۱] با ابن زیاد بود. قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید نیز از آن جمله است. همچنین در قیام سیاه جامگان به رهبری ابومسلم خراسانی علیه امویان از شعار یا لثارات الحسین نیز استفاده شد[۲۰۲] که این قیام به سقوط امویان انجامید. انقلاب اسلامی ایران نیز الهام گرفته از قیام امام حسین(ع) بود و به گفته امام خمینی «اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد. همه در تحت بیرق امام حسین - سلام الله علیه - قیام کردند.»[۲۰۳]
در حوزه فرهنگ عمومی نیز مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان، حسین بن علی(ع) را نماد و الگوی فداکاری، ستمناپذیری، آزادیخواهی، پاسداری از ارزشها و حقطلبی می دانند.[۲۰۴]ویژگیها و فضایل
نوشتارهای اصلی: اهل بیت(ع)، اصحاب کسا، مباهله و آیه تطهیر
اوصاف ظاهری
در بیشتر منابع حدیثی، تاریخی و رجالی، از شباهت حسین(ع) به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۲۰۵] و در روایتی شبیهترین فرد به ایشان دانسته شده است.[۲۰۶] درباره او گفتهاند گاه لباسی از خز بر تن میکرد یا عمامهای از خز بر سر میگذاشت[۲۰۷] و موی سر و محاسن خود را خضاب میکرد.[۲۰۸]
عبارت «سید شباب اهل الجنة» بر فراز یکی از دربهای حرم امام حسین(ع)
از زبان پیامبر
روایات متعددی از پیامبر(ص) در فضائل او نقل شده است از جمله:حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند.[۲۰۹]بر سمت راست عرش نوشته است حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. [یادداشت ۳]حسین از من است و من از حسین هستم.[۲۱۰]هر کس این دو (حسن و حسین) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.[۲۱۱]
پیشگویی شهادت
روایات فراوانی درباره پیشگویی شهادت حسین بن علی(ع) وجود دارد[۲۱۲] از جمله در حدیث لوح به نقل از پیامبر(ص) آمده است خداوند حسین را به شهادت گرامی داشته و او را برترین شهیدان قرار داده است.[۲۱۳] مجلسی در جلد ۴۴ بحارالانوار، باب ۳۰، روایاتی نقل کرده است درباره اینکه خداوند خبر شهادت حسین(ع) را به برخی از پیامبرانش از جمله آدم، نوح، ابراهیم، زکریا و محمد(ص) داده و آنها بر او گریستهاند.[۲۱۴] همچنین نقل شده است امیرالمومنین(ع) در راه صفین، وقتی به کربلا رسید، با انگشت جایی را نشان داد و گفت: اینجا محل ریخته شدن خونهایشان است.[۲۱۵]
کرامتها و اعجازگونهها
در برخی روایات ویژگیهایی متمایز برای امام حسین برشمرده شده از جمله اینکه اعجازگونه از انگشت پیامبر(ص) شیر نوشیده[۲۱۶] و فرشتهای شکستهبال به نام فطرس به برکت او نجات یافته و از آن پس، مامورِ رساندن سلام زائران، به او شده است.[۲۱۷] نیز در روایات آمده است که خداوند شفا را در تربت حسین(ع) و استجابت دعا را کنار قبر او (زیر قبّه او) قرار داده است.[۲۱۸] در کتاب الخصائص الحسینیة ویژگیهای متعددی برای امام حسین برشمرده شده است.[۲۱۹]
خصوصیات اخلاقی
وی با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد.[۲۲۰] روزی نیازمندی از او درخواست کمک کرد. امام که در حال نماز بود، نمازش را کوتاه کرد و هر چه داشت، به او داد.[۲۲۱]
او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاریشان آزاد میکرد. گفتهاند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوان برایش هدیه فرستاده بود، در برابر خواندنِ آیاتی از قرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و آن اموال را به او بخشید.[۲۲۲] روزی نیز كنیزى دسته گلی تقدیم او كرد. ایشان آن کنیز را آزاد كرد. گفتند تنها براى یك دسته گل او را آزاد كردى؟ امام حسین(ع) با استناد آیه «و اذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها» گفت: خدا این گونه ما را ادب آموخته است.[۲۲۳]
امام حسین(ع) بسیار بخشنده بود و به گشادهدستی شناخته میشد[۲۲۴] اما در بخششهایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد و مقداری کمتر از برادر به دیگران کمک میکرد.[۲۲۵] در منابع آمده است وی ۲۵ بار پیاده به حج رفت.[۲۲۶]سوگواری و زیارت
نمونهای از کتیبههای عمودی با ابیاتی از دوازده بند محتشم که در مجالس عزاداری استفاده میشود.
نوشتار اصلی: سوگواری محرم
شیعیان (و گاه غیرشیعیان) در ماه محرم، ماهی که واقعه کربلا در روز دهم آن رخ داد، برای امام حسین و شهیدان کربلا سوگواری میکنند. شیعیان برای این سوگواری آیینهایی دارند که رایجترین آنها روضهخوانی، شمایل کشی، سینهزنی، تعزیه و خواندن زیارتنامههایی مانند زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه به صورت فردی و گروهی است.[۲۲۷]
سوگواری بر امام حسین(ع) از نخستین روزهای پس از عاشورا آغاز شد[۲۲۸] و بنابر نقلی، هنگام حضور اسیران کربلا در شام، زنان بنی هاشم چند روز با پوشیدن لباس سیاه، به عزاداری پرداختند.[۲۲۹] پس از روی کار آمدن دولتهای شیعی و برداشته شدن فشار از شیعیان، سوگواری جنبه رسمی پیدا کرد.[۲۳۰]
بنابر گزارشهای تاریخی و حدیثی، امامان شیعه به عزاداری و گریه در عزای حسین بن علی اهمیت ویژه میدادند و شیعیان را به این امر و زنده نگاهداشتن یاد عاشورا سفارش میکردند.[۲۳۱]زیارت امام حسین
نوشتار اصلی: زیارت امام حسین (ع)
در روایات معصومان بر زیارت امام حسین(ع) تأکید فراوان شده و یکی از برترین و پرفضیلتترین اعمال شمرده شده است [۲۳۲] و بنابر دستهای از روایات، ثواب آن برابر با حج و عمره است.[۲۳۳]
در کتابهای جامع زیارات، چندین زیارت مطلقه که در هر زمان خوانده میشود[۲۳۴] و چندین زیارت خاص که در زمانهای مشخص خوانده میشود[۲۳۵] برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروفترین اینزیارتنامهها هستند.اربعین حسینی
نوشتارهای اصلی: اربعین حسینی، زیارت اربعین و راهپیمایی اربعین
چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) که اربعین حسینی یا روز اربعین نامیده میشود، بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین(ع) میروند. طبق نقلهای تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز بهعنوان اولین زائر[۲۳۶] بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. بنابر نقل لهوف، اسیران کربلا نیز در همان سال ۶۱ق و در مسیر بازگشت از شام به مدینه، در روز اربعین به زیارت شهدای کربلا رفتهاند.[۲۳۷]
توصیه به زیارت اربعین سبب شده شیعیان، به ویژه ساکنان عراق، همهساله از نقاط مختلف به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً پیاده انجام میشود، از پرجمعیتترین راهپیماییها در جهان است. بنابر گزارش منابع خبری، در سال ۱۳۹۶ش. بیش از ۱۳ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند.[۲۳۸]حرم و حائر حسینی
نوشتار اصلی: حائر حسینی
پرچم سرخرنگ بر فراز گنبد امام حسین به نشانه خونخواهی[۲۳۹]
محدوده مرقد امام حسین(ع) حائر حسینی نامیده میشود. محدوده حائر دارای فضیلت و احکام فقهی خاصی است و مسافر میتواند نماز خود را در آن کامل بخواند.[۲۴۰] درباره مساحت دقیق حائر چند نظر وجود دارد و حداقلِ آن را، محدودهای به شعاع ۱۱متر از قبر امام حسین گفتهاند که بالاترین درجه فضیلت را دارد.[۲۴۱]حرم امام حسین
نوشتارهای اصلی: حرم امام حسین (ع) و تخریب حرم امام حسین
بر اساس گزارشهای موجود، نخستین بنا بر مرقد حسین بن علی(ع) در زمان مختار ثقفی و به دستور او ساخته شد و از آن تاریخ تا کنون نیز بنای حرم بارها تجدید و توسعه یافته است،[۲۴۲] همچنان که چند بار به دست برخی خلفای عباسی[۲۴۳] و وهابیت[۲۴۴] تخریب گردید. حتی متوکل عباسی دستور داد زمین حائر را شخم بزنند و بر مقبره آب ببندند.[۲۴۵]
مسند الامام الشهید دربردارنده مجموعه سخنان امام حسین(ع)میراث معنوی امام حسین
در منابع متعدد حدیثی و تاریخی، میراث معنوی حسین بن علی(ع) شامل سخنان، دعاها، نامهها، اشعار، خطبهها و وصیت ایشان نقل شده است. مجموعه این آثار در کتاب مسند الامام الشهید تالیف عزیزالله عطاردی و کتاب موسوعة کلمات الامام الحسین گرد آمده است.
سخنان:
به دلیل شرایط سیاسی در دوران حکومت معاویه، نقل روایت از امام حسین فراوان نبوده[۲۴۶] و بسیاری از سخنانی که از ایشان روایت شده در فاصله سفر ایشان از مدینه تا کربلا بوده است.[۲۴۷] سخنان امام سوم شیعیان در موضوعات توحید، قرآن، اهل بیت، احکام و اخلاق در منابع اسلامی گزارش شده است.[۲۴۸]
دعاها: در کتاب مسند الامام الشهید حدود ۲۰ دعا و مناجات از ایشان نقل شده است. مشهورترین این دعاها دعای عرفه است که در روز عرفه در صحرای عرفات خوانده است.[۲۴۹]
اشعار منسوب: اشعاری به امام حسین(ع) نسبت داده شده است. محمد صادق کرباسی، مجموعه این اشعار را در کتاب «دیوان الامام الحسین» در دو جلد گردآوری کرده و مورد بررسی سندی و ادبی قرار داده است.[۲۵۰]
خطبهها و وصیت: در برخی منابع، خطبه امام حسین در منا[۲۵۱] و خطبه ایشان در روز عاشورا[۲۵۲] و نیز وصیت مکتوب او به برادرش محمد حنفیه، که در آن هدف از حرکت خود را تبیین کرد،[۲۵۳] گزارش شده است.
نامهها: در کتاب مکاتیب الائمة ۲۷ نامه از حسین بن علی(ع) گردآوری شده است.[۲۵۴] تعدادی از این نامهها خطاب به معاویه و بخشی دیگر برای افراد مختلف و در موضوعات گوناگون است.
برخی از سخنان مشهور:اگر دین ندارید و از روز معاد نمیترسید، در این دنیا آزاده باشید.[۲۵۵]مردم بنده دنیا هستند و دین، آویزه زبانشان است؛ تا زمانی که زندگی به کامشان باشد، به دین پایبندند، ولی هرگاه به بلا آزموده شوند، دینداران اندکاند.[۲۵۶]نیازهای مردم به شما از نعمتهای خداوند است؛ از نعمتها خسته و آزرده نشوید که به نقمت تبدیل میشود.[۲۵۷]مرگ با عزت بهتر از زندگی با خواری است.[۲۵۸]من نه از روی سرمستی و فسادانگیزی و ستمکاری، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد(ص) به پاخاستم؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.[۲۵۹]هر کس بخواهد با نافرمانیِ خدا به چیزی برسد، آنچه را امید دارد، زودتر از دست میدهد و به آنچه بیم دارد، زودتر گرفتار میشود.[۲۶۰]
در دانشنامه امام حسین برای بررسی زندگانی فردی و اجتماعی امام(ع)، به بیش از پانصد منبع تاریخی، حدیثی، فقهی، تفسیری و کلامی مراجعه شده است.کتابشناسی
نوشتار اصلی: فهرست کتابها درباره امام حسین(ع)
درباره شخصیت و زندگی حسین بن علی(ع) آثار فراوانی در قالب دانشنامه، زندگینامه، مقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده که بیش از چهل کتاب و مقاله با موضوع «کتابشناسی امام حسین» به معرفی آنها پرداخته است[۲۶۱] از جمله در «کتابشناسی اختصاصی امام حسین»، ۱۴۲۸ اثر با مشخصات نشر نام برده شده است.[۲۶۲] آقا بزرگ تهرانی نیز در کتاب الذریعة ۹۸۵ کتاب در این زمینه معرفی کرده است.[۲۶۳]
برخی از مهمترین آثار در این زمینه عبارتند از:
در مقتل جامع سید الشهدا افزون بر ارائه مقتلی جامع، موضوعاتی چون تاریخنگاری عاشورا، فلسفه قیام امام حسین، سیر تاریخی عزاداری و زندگینامه یاران امام حسین بررسی شده است.
دانشنامه:دانشنامه امام حسین تألیف محمد محمدی ری شهری در ۱۴ جلد.دائرة المعارف الحسینیة تألیف محمد صادق کرباسی که تا سال ۱۳۸۸ش. ۹۰ جلد آن منتشر شده است.[۲۶۴].فرهنگ عاشورا تالیف جواد محدثی.
زندگینامه:حیاة الامام الحسین تألیف باقر شریف قرشی در ۳ جلد.ترجمة الإمام الحسین(ع) نوشته ابن عدیم (درگذشت ۶۶۰ ق) در یک جلد.بخش مربوط به امام حسین در دو کتاب «الطبقات الکبری» و «تاریخ مدینة دمشق»، که با عنوان «ترجمة الامام الحسین» به طور مستقل چاپ شده است.زندگانی امام حسین تالیف سید هاشم رسولی محلاتی
مقتل: به هر گزارش مکتوبی که حاوی مطالبی پیرامون قتل و یا شهادت یکی از شخصیتهای مطرح در تاریخ باشد، مقتل میگویند.[۲۶۵] نخستین مقتلی که درباره سومین امام شیعیان نوشته شده، مقتل الحسین اثر ابومخنف است که در قرن دوم نوشته شده است. برخی دیگر از کتابهای مقتل امام حسین عبارتند از:مقتل الحسین نوشته موفق بن احمد خوارزمی.مقتل جامع سید الشهدا پژوهشی گروهی زیر نظر مهدی پیشوایی.اللهوف علی قتلی الطفوف تالیف سید بن طاوس.
تاریخی-تحلیلی:پس از پنجاه سال نوشته سید جعفر شهیدی.شهید جاوید نوشته صالحی نجفآبادی.حماسه حسینی از مرتضی مطهری.بررسی تاریخ عاشورا، تألیف محمدابراهیم آیتی
مقالات: مقالات متعددی درباره شخصیت و زندگی حسین بن علی(ع) نگاشته شده است. بخشی از آنها که پس از فراخوان مقاله گردآوری شده، در دو کتاب «مجموعه مقالات کنگره ملی حماسه حسینی» و «دراسات و بحوث مؤتمر الامام الحسین» به چاپ رسیده است.جستارهای وابستهروز شمار واقعه عاشوراواقعهعاشورا (نگاهآماری)خطبه امام حسین در روز عاشوراراس الحسینیا لثارات الحسینسوره فجرپانویسپرش به بالا↑ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶. مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷پرش به بالا↑ یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی ، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۳۰پرش به بالا↑ المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۱. ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۴۴پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳، ج۱، ص۷۵پرش به بالا↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱.پرش به بالا↑ ذهبی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.پرش به بالا↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛پرش به بالا↑ طبرسی،تاج الموالید، ۱۴۲۲ق، ص۸۲.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷، ج۵، ص۲۵۳: سال ۵۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۲۳۱: سال ۵۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۱۸۸: سال ۵۳.پرش به بالا↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۶۸پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۳۹.پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۶۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۴.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۸۱.پرش به بالا↑ سبط بن الجوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸، ص۲۲۰پرش به بالا↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۴پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۶۶پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۸۴پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۹۰-۹۱.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۹۵-۱۱۲.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.پرش به بالا↑ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۲۳ق، ج۱۵، ص۱۹۰؛ کلینی،الکافی،۱۳۶۳، ج۱، ص۲۸۷.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۱، ص۱۶۸.پرش به بالا↑ زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ذیل آیه ۶۱ آل عمران؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۰۵ق، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.پرش به بالا↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، دارصادر، ج ۱، ص۳۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۹۹؛ شوکانی، فتح القدیر، عالم الکتب، ج۴، ص۲۷۹.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۳.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۱۴ـ۴۱۶.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۹۵؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۲۶۹.پرش به بالا↑ حاج منوچهری، «حسین(ع)، امام»، ص۶۸۱.پرش به بالا↑ حاج منوچهری، «حسین(ع)، امام»، ص۶۸۶.پرش به بالا↑ محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۹۳ش، ص۳۷۲.پرش به بالا↑ گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ تشیع، ۱۳۹۰ش، ص۲۱.پرش به بالا↑ حاج منوچهری، «حسین(ع)، امام»، ص۶۸۷.پرش به بالا↑ حاج منوچهری، «حسین(ع)، امام»، ص۶۸۹.پرش به بالا↑ حاج منوچهری، «حسین(ع)، امام»، ص۶۸۱.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۷۶-۴۱۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۷؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۲۳ق، ج۱۵، ص۱۹۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۹۹.پرش به بالا↑ مراجعه کنید به حسینی شاهرودی، «امام حسین (ع) و عاشورا از دیدگاه اهل سنت»و ایوب، م، ترجمه قاسمی، «فضایل امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت»پرش به بالا↑ ایوب، م، ترجمه قاسمی، «فضایل امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت»پرش به بالا↑ ابوبکر ابن عربی، العواصم من القواصم، المکتبة السلفیة، ص۲۳۲.پرش به بالا↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۳۰-۵۳۱.پرش به بالا↑ سایت گنجورپرش به بالا↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۱۷.پرش به بالا↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۱۶.پرش به بالا↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۲۸.پرش به بالا↑ عقاد، ابوالشهداء، ۱۴۲۹ق، ص۲۰۷.پرش به بالا↑ عقاد، ابوالشهداء، ۱۴۲۹ق، ص۱۴۱.پرش به بالا↑ طه حسین، علی و بنوه، دارالمعارف، ص۲۳۹.پرش به بالا↑ فروخ، تجدید فی المسلمین لا فی الإسلام، دار الكتاب العربی، ص۱۵۲.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ احمد ابن حنبل، المسند، دارصادر، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۳، ص۳۹۷؛ اربلی، ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج۱۰، ص۲۴۴.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۶، ص۳۵۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، ج۲، ص۱۰.پرش به بالا↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳؛ زبیدى، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴.پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۱۷۱.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۳۹-۲۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۹، ص۶۳.پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ج۱، ص۲۱۳.پرش به بالا↑ محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۹۳ش، ص۳۹.پرش به بالا↑ ابن ابیالثلج، تاریخ الائمه، ۱۴۰۶ق، ص۲۸؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۳۷۴؛ برای فهرستی از القاب امام حسین(ع) رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶.پرش به بالا↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶.پرش به بالا↑ رجوع کنید به: حِمْیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۹ـ ۵۰.پرش به بالا↑ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۱۷۶.پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۷؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۹.پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۴۷۴-۴۷۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۲.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶؛ دولابی، الذریة الطاهرة، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۲، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.پرش به بالا↑ ابن المشهدی، المزار[الکبیر]، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶، ۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ۱۳۶۷ش، ص۶۸۹-۶۹۰.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۶۵.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰.پرش به بالا↑ سماوی، ابصار العین، ۱۴۱۹ق، ص۹۳.پرش به بالا↑ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۳.پرش به بالا↑ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۵، ص۳۵۴؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ۱۹۹۳م، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۸۷.پرش به بالا↑ ابن قولویه قمى، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۵۰.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۴۰۶ـ۴۰۷؛ شیخ صدوق، عون اخبار الرضا، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۸.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۹.پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۵.پرش به بالا↑ سلیم بن قیس، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵ و ۹۱۸.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۹۹۳م، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹، ج۴، ص۴۰؛ بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۵۲.پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۷۵؛ سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۱۲.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰۶-۲۰۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.پرش به بالا↑ ابن خلدون، العبر، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۷۳-۵۷۴.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق. ج۴، ص۲۶۹.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۶۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۲۶؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۱۹۸.پرش به بالا↑ جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، دارالسیرة، ص۱۵۸.پرش به بالا↑ زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۸-۱۱۹.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۵۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۵۸.پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.پرش به بالا↑ سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۳.پرش به بالا↑ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۲۴۲.پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳، ص۳۴۸؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵.پرش به بالا↑ نصر بنمزاحم، وقعة الصفین، ۱۳۸۲ق، ص۱۱۴ـ۱۱۵.پرش به بالا↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱، ج۳، ص۲۴؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۶۶.پرش به بالا↑ اربلى، کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۶۹؛ نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، خطبه ۲۰۷، ص۳۲۳.پرش به بالا↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۴۷.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۱۸۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۵.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲، ج۳، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش،ج۱، ص۲۹۱؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۴۰۱.پرش به بالا↑ ابن قتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۴.پرش به بالا↑ دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۱.پرش به بالا↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.پرش به بالا↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۲.پرش به بالا↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱، ج۴، ص۲۹۲؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹،ج۴، ص۳۵.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۰ ؛ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۷.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷-۱۵۸.پرش به بالا↑ دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰.پرش به بالا↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۰.پرش به بالا↑ دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۱ـ۲۲۲.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۹۹۲م، ج۵، ص۱۸۴.پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الارشاد، چاپ رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۳۵.پرش به بالا↑ طبری، دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.پرش به بالا↑ مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا، لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقیزاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند.پرش به بالا↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۵ق، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵پرش به بالا↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۲۹پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰پرش به بالا↑ مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۲-۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶پرش به بالا↑ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۲۶۹پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۸۰.پرش به بالا↑ اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸پرش به بالا↑ اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸پرش به بالا↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۴۹پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵؛ بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷،۱۱۳پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹.پرش به بالا↑ ابن فندق، لباب الانساب، ۱۳۸۵، ص۳۵۵.پرش به بالا↑ واعظ کاشفی، روضة الشهدا، ۱۳۸۲ش، ص۴۸۴.پرش به بالا↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۱۰۹؛ طبری، دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴.پرش به بالا↑ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۲.پرش به بالا↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۵، ص۳۳۸؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۴۹.پرش به بالا↑ طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۱۹.پرش به بالا↑ طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۱۹ به نقل از کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج ۳، ص۶۳پرش به بالا↑ نصر بن مزاحم، وقعة صفين،۱۴۰۳، ص۳۱-۳۲پرش به بالا↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ۱۴۱۵، ج۱، ص۶۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۶، ص۲۲۰پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۸، ص۱۳۱.پرش به بالا↑ طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۲۸-۲۹.پرش به بالا↑ طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۵.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹، ج۲، ص۳۵۱.پرش به بالا↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۱۸۱.پرش به بالا↑ از جمله رجوع کنید به: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۴؛ ابنبابویه قمی، الإمامة والتبصره، ص۱۰۴.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۲۹۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۳۰۱.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۳۰۴.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲، ج۱، ص۲۹۱.پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷.پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۲؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فكرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۵.پرش به بالا↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۹۹۳م، ج۳، ص۲۹۱.پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۴؛ کشّی، رجال الکشی، ۱۳۴۸، ص۴۸.پرش به بالا↑ ابن سعد، البقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۴۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۹۹۱، ج۴، ص۳۴۹ـ۳۵۰.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۲۲.پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۴-۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابن قتبیه، الامامه والسیاسه، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴.پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۴۱۸ق، ج۱۰، ص۴۴۰؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸، ص۵۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۲۰۶.پرش به بالا↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۶.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبى، دار الصادر، ج۲، ص۲۳۱؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸، ص۴۸؛ اربلی، كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۴۲۱، ج۱، ص۵۷۴.پرش به بالا↑ ابن كثیر، البدایة و النهایة، دار الفكر، ج۸، ص۷۹.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۴.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۱۱.پرش به بالا↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴، ص۶۸پرش به بالا↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹، ج۱، ص۳۹۲.پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۳۲.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۳۸.پرش به بالا↑ ابومخنف، مقتلالحسین، مطبعة العلمیه، ص۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۳.پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۴.پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۶.پرش به بالا↑